جدول جو
جدول جو

معنی تره کوهی - جستجوی لغت در جدول جو

تره کوهی
(تَرَ / رِ یِ)
طیطان. طیطانه. گندنای بری. گندنای جبلی. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). و رجوع به طیطان و طیطانه و ترۀ صحرایی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تیغ کوهی
تصویر تیغ کوهی
نوعی گل کم پر به رنگ زرد و شاخه های بلند و پرخار که بیشتر در کوهستان می روید، گل زرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرو کوهی
تصویر سرو کوهی
درختی خودرو و بلند با برگ های مرکب که پوست آن مصرف دارویی دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از در کوهی
تصویر در کوهی
کوارتز، کانی شفّافی که از شیشه سخت تر است و در جواهرسازی، ساعت سازی، ساختن وسایل نوری و الکترونی به کار می رود،
فرهنگ فارسی عمید
(زَ)
طایفۀ از طوایف بلوچستان مرکزی یا ناحیۀ بمپور. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 99)
لغت نامه دهخدا
(کَ لَ)
طائفه ای از علی اللهیان در کوههای شمال تهران، با قدهای بلند و دستهای دراز. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(گُ بَ / بِ یِ)
حیوانی است که در جنگلهای شمالی یافت میشود
لغت نامه دهخدا
(پَ رَ)
نام یکی از دیه های هزارجریب مازندران. (مازندران و استراباد رابینو)
لغت نامه دهخدا
(خَ رِ)
نوعی از چارپایان کوهی است چون ’آهو’ و بزکوهی و ’کل’ که شکار کرده میشود. عیر. (دهار) : و ایشان را جلبه بود چونانک خران کوهی. (تفسیر ابوالفتوح ج 1 ص 781). از میان مکه و مدینه می رفتند خر کوهی پیش آمد. (تفسیر ابوالفتوح ج 2 ص 221). و اگر گاو کوهی یا خرکوهی بصید بگیرد... (تفسیر ابوالفتوح ج 2 ص 223)
لغت نامه دهخدا
(لُ)
نام کوهی است در جنوب بخش کنگاور که خطالرأس آن حد طبیعی بین بخش کنگاور و دهستان خزل شهرستان نهاوند میباشد. ارتفاع بلندترین نقطۀ آن از سطح دریا 1932 گز است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
تصویری از در کوهی
تصویر در کوهی
مهایک کوهی
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی سبزی صحرایی
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی از نواحی شهرستان کردکوی
فرهنگ گویش مازندرانی
از مناطق کوهستانی و ییلاقی شاهکوه و ساور در منطقه استرآباد
فرهنگ گویش مازندرانی